گزارشی از مراسم اول ماه مه در تهران

ساعت ٥:٣٠ دقیقه عصر روز جمعه ١١ اردیبهشت ١٣٨٨ است. اینجا پارک لاله است٬ میدان آبنما.  پلیس تمامی پارک  را قرق کرده است. از هر گوشه می شود چهره های پلیس را که ملبس به لباس های شخصی هستند تشخیص داد. نیروهای زیادی را از کلانتری های مختلف به  پارک لاله گسیل کرده اند. کلانتری١٠٦٬ گشت ارشاد با خودروهای شیشه مشکی٬ همگی و همگی برای سرکوب شرکت کنند گان جشن اول ماه مه به صف ایستاده اند! در اطراف حوض بزرگ پارک لاله نیروهای لباس شخصی هر گذرنده ای را با نگاهی وحشی می نگرند. در همان دقایق اولیه صدای جیغ و داد خانمی سکوت وحشتناک را میشکند. نیروهای لباس شخصی بسرعت از حالت استتار خود بیرون آمده و به طرف خانمی که جیغ میکشید می دوند.

دختر خانمی به همراه مادرش با جیغ و داد سعی در آزاد نمودن پدرش از چنگال مزدوران را دارد. عوامل سرکوب به التماس های دختر و مادرش توجه نکرده و پدر دختر را دستگیر میکنند و توسط یکی از مزدوران از ناحیه چشم آسیب جدی میبیند. صدای فریاد کمک دختر خانم تمام فضای اطراف را پر نموده است. ظاهرا فرد مذکور از بچه های سندیکا می باشد. تعداد زیادی از مردم جمع شده اند. نیروهای سرکوبگر سعی در عقب راندن مردم و جدا کردن فرد بازداشت شده از جمعیت را دارند. خوشبختانه فرد مذکور با فریادهای مادر و دخترش و تجمع مردم آزاد میشود. عضو سندیکا در حالی که چشمش به طور جدی آسیب دیده  از محوطه پارک خارج میشود. تلاش های اولیه حکومت ناکام میشود. دختر در حالی که به تمام عوامل سرکوب دشنام میدهد دستان پدرش را گرفته و خارج میشود. آفرین بر کارگران متحد. آفرین بر اول ماه مه.

در گیری و بگیر و ببند ها در قسمت های پارک ادامه دارد. تعداد لباس شخصی ها  هر دم در اطراف آبنما افزایش می یابد. غرش موتور سیکلت  لباس شخصی ها فضا را انباشته است. یکی از آنها به سرعت از موتور پیاده شده و از داخل چمن ها به طرفی که جوانی را باز داشت کرده اند٬ میدود. جمعیت را به طرف درب روبروی میدان انقلاب حل می دهند. جمعیت مقاومت میکند و به جای اول خود بر میگردد. تلاش های پلیس برای پراکنده کردن مردم و کارگران در دقایق اولیه بی نتیجه می ماند. اما ماشین های گشت و لباس شخصی ها حوزه خود را گسترده تر کرده و شروع به بازداشت هر کسی در محوطه پارک میکنند که به نظرشان مشکوک مینماید.

تجمعی صورت میگیرد. ما شین های گشت به آنسو میروند. یک نفر دیگر باز داشت میشود. او را به طرف ماشین گشت حل میدهند. فرد بازداشتی جوانی است با موهای بلند بافته شده. کارگری  در کنار شیر آب که خود را به ظاهر مشغول آب خوردن  کرده است به یک از فعالین حزب می گوید: از کارگران شرکت واحد تهران است. اینها از کارگران وحشت دارند. اصلا چرا اینجوری میکنند. چرا این همه واهمه؟ ما که همه اش ٥٠ نفر بیشتر نبودیم  این همه عوامل سرکوب برای ما گسیل داشته اند؟ می پرسم فقط ٥٠ نفر میشدید؟ کارگر اخراجی شرکت واحد میگوید٬ نه٬ نه٬ قرار این بود که به تدریج بر تعدادمان

 

افزوده شود. حضور کارگران سنندج٬ کارگران کرج٬ از خوزستان نیز بودند. و از همین ابتدای شروع مراسم اینگونه از ما استقبا ل شد. ما تازه رسیده بودیم. اومدیم که همدیگر را بشناسیم  و دیدید که اینگونه با ما بر خورد کردند.

در این حال که کارگر شرکت واحد صحبت می کند خانمی را باز داشت میکنند و با خشونت او را به طرف انتهای آبنما٬ جایی که ماشین های گشت شیشه مشکی پار ک کرده می کشند. کارگر که نگاهش همچنان بر رد خانم باز داشت شده است در پاسخ اینکه خواست شما چیست میگوید: خواست ما مشخص است ولی امروز شرکت در مراسم روز کارگر ما را به اینجا کشانده است. می پرسم چرا حکومت سرمایه داران از روز جهانی کار گر می هراسد؟ کارگر شرکت واحد میگوید بگویید از کدام روز جهانی نمی هراسد؟ همین فردا به قول خودشان  روز معلم است  از اتحاد و حرکت معلمان نمی هراسند؟ اینها از همه می ترسند. از هر روزی می ترسند. اینها وحشت دارند. کار گر شرکت واحد پس از نوشیدن آب به سوی چمن ها میرود.

٢ نفر جوان به آن سویی که در گیرو دار بگیر و ببند است نگران مینگرند. یکی از آنها در پاسخ من که میپرسم چرا سر کوبگران  اینچنین با کار گران برخورد  میکنند؟ می گوید ما که اینجا نبودیم ولی ما سر تا سر خیابانها را که نگاه کردیم هیچ تبریک و نوشته ای مبنی بر روز کارگر ندید یم. مگر کارگر چه چیزی دارد که بخواهند از او بگیرند. مگر چیزی برایش گذاشته اند؟ بعد با اظهار تاسف می گوید: چه بگویم واقعا؟ میگویم : باید گفت. باید فریاد بر آورد. نبایستی ساکت بود. مگر چند نفر را میتوانند بگیرند؟ مگر چند نفر را میتوانند بکشند؟ باید گفت...

دقایق سرکوب همچنان به کندی می گذرد. باران شروع به باریدن  کرده است. چند جوان  ساک به دست به طرف درب خروج در حرکتند. به طرفشان میروم. در پاسخ رفیق حزبی که می پرسد آیا شاهد بگیر و ببند و سرکوب بودند یا نه؟ با ترس پاسخ می دهند که مگر خبری بوده و این هنگام رفیق حزبی خود را معرفی میکند. جوان ها از رفیق حزبی استقبال می کنند. یکی از آنها می گوید : ما آمده بودیم تاتر ببینیم که این صحنه ها را دیدیم. رفیق حزبی می پرسد چرا از کارگران اینگونه می هراسند؟ جوان مخاطب میگوید راستش این حکومتیان از همه می ترسند. یکی دیگر از آنها خود را به میان بحث وارد میکند و میگوید: اتفاقا باید از کارگران بترسند که همه چیز در دستان اوست. قدرت تولید اجتماعی...  تنها راه مقابله با این حکومت اعتصاب کارگری است. از حضور آنها تشکر میکنم و آنها با توجه به شرایط سرکوب آنجا را ترک میکنند.

پلیس سرکوبگر قدم به قدم فضای پارک را قرق میکند.  از آغاز روز ١١ اردیبهشت در بیشتر خیابان های اطراف میدان انقلاب فضای  پلیسی حاکم شده است. از پار ک وسایط نقلیه در سرتاسر خیابان توپخانه تا میدان فردوسی جلوگیری به عمل آمده و نیروهای انتظامی گمارده اند. و اینک در پارک لاله؛ محوطه آبنما
جمهوری اسلامی به سرکوب کارگرانی که از نقاط مختلف برای بر گزاری روز اول ماه مه آمده اند؛ پرداخته است.

 

مرگ بر سرمایه داری. جهانی آزاد و کمونیستی باید ساخت. شعار کارگران کمونیست؛ جهان سرمایه داران و حکومت هایشان را به لرزه افکنده است. قدرتی در این تجمع نهفته است که سرمایه داران آن را خوب میشناسند. به همین خاطر در این روز به جنگ کارگران و فعالینشان در پارک لاله آمده اند. نبردی نابرابر در جریان است. روزهای زیادی را برگزار کرده اند٬ هیچکدام را به اندازه اول مه برایشان رعب انگیز تر نیست. همین مزدوران سینه چاک سرمایداران که اینگونه کارگران را به سرکوب بسته اند آیا می توانند با ماهی ٢٦٥٠٠٠ تومان زندگی کنند؟

باران شدت یافته است. لباس شخصی ها به زیر درختان رفته اند و موتور سواران همچنان پارک را دور میزنند و به شکار کارگران که از دست عوامل سرکوب در سطح پارک پراکنده شده اند٬ می پردازند. از از طرف عوامل سرکوبگر مورد تهدید واقع میشوم. برای خلاصی به طرف خانواده ای میروم و برای دقایقی کنار آنها می نشینم.

از تعداد دستگیر شدگان و مجروحان به طور دقیق هنوز خبری در دست نیست. جمهوری اسلامی باید سریعا تمام دستگیر شدگان را آزاد کند. خبر اعدام جنایتکارانه  دلارا  در اول ماه مه پیوست هدیه حکومت سرمایه داران به کارگران در این روز است. جمهوری اسلامی از این راهی که در پیش گرفته یک نتیجه بیشتر عایدش نخواهد شد. باید نابود شود. نتیجه ای که کارگران نیز به آن واقفند. سرنگونی این حکومت اعدام و سرکوب و سرمایه و مذهب تنها نتیجه ای است که میشود برای این حکومت سرکوبگر رقم زد.


مرگ بر سرمایه داری
مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١ مه ٢٠٠٩ – ١١ اردیبهشت ١٣٨٨